بازگشت به صفحه مقالات
|
دریافت فایل مقاله با فرمت Doc
«آسيبشناسي درماني» و «آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي» در
دندانپزشكي ترميمي
دکتر
ابراهیم
دوستی
WWW.DENTALUNIQUE.COM
نويسنده مقاله حاضر، نگاهي ديگر به معضلات درماني دارد. به اعتقاد
وي، بسياري از آسيبهاي درماني، پيامدهاي طبيعي ناديده گرفتن
آسيبهاي بهداشتي و آموزشي هستند.
آسيبشناسي درماني ناظر بر يكسري عوارض و مشكلات ناشي از عملكرد
نامتناسب و غيراصولي درمانگر است و آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي
(كه مقدم بر آسيبشناسي درماني است) به نقايص ناشي از ناديده گرفتن
درمانهاي اتيولوژيك و نيز ناديده گرفتن اهداف، اصول و استانداردهاي
از پيش تعريف شده علوم پزشكي اشاره دارد.
محققان حوزههاي مرتبط با شاخههاي مختلف درماني، علاوه بر تحليل و
تبيين روند بهنجار رشد روشهاي درماني گوناگون، به اختلالات و
آسيبها نيز توجه ميكنند. اما هميشه تحليلهاي درماني، براي توضيح
پديدههاي درماني كافي نيست و اين پديدهها بايد از افقي وسيعتر،
نگريسته شوند. آن افق وسيع، «بهداشت و آموزش» است. هرچند نميتوان
بين بخشهاي درماني و بخشهاي بهداشتي و آموزشي تفاوت اساسي قائل شد
ولي تمايزهايي بين آنها وجود دارد.
هر سيستم درماني، آسيبهاي خاص خود را دارد. چه بسا عملكردي
كه در يك سيستم بهنجار است در سيستم ديگر آسيب تلقي ميشود. در يك
سيستم، در زمانهاي متفاوت نيز آسيبها تغيير ميكنند. البته
مواردي هستند كه در همه جوامع پزشكي و در همه زمانها آسيب محسوب
ميشوند.
بر پايه يك رسم ديرينه در جامعه پزشكي، تا زماني كه مشكلي به
صورت حاد درنيامده به آن توجهي جدي نميشود. ما تا زماني كه به
صورتي جدي تهديد نشويم به خطر و عواقب آن توجه نميكنيم و به همين
دليل هميشه در مقابل عمل انجام گرفته قرار ميگيريم (به اپيدميهاي
وبا و طاعون و ... و متعاقباً ساخت واكسنها توجه شود). معضلاتي
مانند ايجاد حساسيت برگشتپذير و برگشتناپذير پالپي، پوسيدگي
ثانويه و نكروز پالپ متعاقب ترميم دندان با كامپوزيت رزينها، در
لايههاي پنهانِ درماني شروع ميشوند و پيش ميروند تا جايي كه
متوجه ميشويم شرايط در وضعيت حادي قرار دارد و بايد چاره انديشي
كرد.
به نظر ميآيد دليل عمده عقيم ماندن مباحث تئوري و ناكارآمدي
طرحهاي عملي در تحليل، شناسايي و درمان آسيبها، با افق ديد ما
ارتباط دارد. عدهاي معضلات فعلي را از زاويه آسيبشناسي درماني
مينگرند اما آنچه وجود دارد عمدتاً معلول تعللها و
سهلانگاريهاي بهداشتي و آموزشي در دندانپزشكي ترميمي است. ما بيش
از آنكه با آسيبهاي درماني مواجه باشيم، در واقع درگير آسيبهاي
بهداشتي و آموزشي هستيم.
آسيبهاي درماني ما، پيامدهاي طبيعي ناديده گرفتن آسيبهاي بهداشتي و
آموزشي هستند. سياستهاي بهداشتي و آموزشي دندانپزشكي ترميمي بر
مبناي انكار، پنهان كاري، عدم شفافسازي، بيبرنامهگي و گاه كج
انديشي شكل گرفتهاند و بنابراين تهديد جدي جامعه دندانپزشكي
ترميمي، تهديد هويت، بهداشتي و آموزشي است. نميشود به سادگي تحليل
كرد كه پوسيدگي ثانويه متعاقب ترميم با كامپوزيت رزينها، محصول ضعف
دانش عمل كننده، شرايط نامناسب بهداشتي در بيمار و ... است. اگرچه
اين عوامل در پوسيدگي ثانويه موثرند ولي حجم انبوه اين عوارض، به
تحليلهايي فراتر از اين بسترهاي درماني نياز دارد. روي آوردن
عدهاي به درمانهاي كاذب همچون نگين و ...، بيارتباط با بحران
ساختاري و به تعبيري آشفتگي ساختاري (هويتي) در دندانپزشكي ترميمي
نيست.
بنابراين اگر سيستم درماني قصدي جدي براي پرداختن به آسيبها را
دارد بايد افق نگرش خود را تغيير دهد. سيستم درماني در دندانپزشكي
ترميمي، امروزه بيش از هر زمان ديگري نياز به شناخت، بازيابي و
بازآفريني بهداشتي و آموزشي، و قبل از هرچيز، نياز به آسيبشناسي
بهداشتي و آموزشي دارد.
با يك ديد مقايسهاي، اهميت آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي مورد
تأكيد قرار ميگيرد:
1- آسيب شناسي درماني بر روي موضوعها و افراد و گروههاي
محدودي متمركز ميشود در حالي كه آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي با
اكثريت قريب به اتفاق جامعه سر و كار دارد. يك نكته بسيار مهم آن
است كه وقتي يك آسيب درماني (پوسيدگي ثانويه) به حدي گسترش يافت كه
موارد زيادي را درگير ساخت در واقع از آن به بعد وارد حيطه
آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي شدهايم. دليل اصلي تعميم و شيوع يك
آسيبدرماني (پوسيدگي ثانويه و نكروز پالپ متعاقب ترميم پوسيدگي
اوليه دندان با كامپوزيت رزين)، ضعف در عملكردهاي بهداشتي و
آموزشي است. ضعف در عملكردهاي بهداشتي و آموزشي در دندانپزشكي
ترميمي به اين معناست كه از اصول، اهداف و استانداردهاي از پيش
تعريف شده علوم پزشكي فاصله گرفته شود و حتي به فراموشي سپرده شوند
بطوريكه بجاي حاكم بودن درمانهاي جامعنگر و اساسي، كمپانيها و
عوامل ايشان، در سطح كلان دندانپزشكي ترميمي را به سمت درمانهاي
غير اصولي و علامتي (سمپتوماتيك و سطحينگر) سوق دهند. در اين
صورت، اتفاقي كه در اينجا ميافتد اين است كه از اصول بديهي و
اوليه و فراگير پزشكي تخطي شده است و اين دقيقاً منطبق است با
«پديده قانون گريزي». قانون گريزي فقط به راهنمايي و رانندگي محدود
نميشود و در موقعيتهاي فراوان ديگر از جمله
در دندانپزشكي ترميمي نيز تكرار ميشود. نگاه ريشهاي به مشكلات،
يعني همين؛ يعني به جاي آن كه هر فرد به حوزه خود بنگرد، سيستم
بهداشتي و آموزشي مربوطه را موظف بداند تعاملي بين همه حوزهها در
مشكليابي، تحليل و درمان آن ايجاد كند.
2- يك مشكل اساسي سيستمهاي درماني به شرايطي مربوط ميشود كه يك يا
چند عملكرد ناسالم به هنجار تبديل شود. در اين وضعيت نيز، بايد از
آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي براي تحليل شرايط استفاده كرد. تبديل
شدن عملكردهاي ناسالم به هنجار، باعث تضاد بهداشتي و آموزشي
ميشود، يعني اكثريت كلينيسينها در مواردي، به گونهاي عمل ميكنند
كه مطابق هنجارهاي از پيش تعريف شده علوم پزشكي نيست. به عنوان
مثال استفاده از مواد سايتوتوكسيك در ترميم دندان با هيچ يك از
اصول و مباني پزشكي همخواني ندارد ولي امروزه شاهديم در پرتو
برنامهريزي كلان كمپانيها، از كامپوزيتها بطور روتين در ترميم
دندان استفاده ميشود كه همين درمان غيراصولي، نكروز فراوان پالپ و
پوسيدگي ثانويه را بدنبال ميآورد و جاي تأمل بسي عميق دارد كه چرا
اين پديده ناهنجار، امروزه توسط عدهاي، پديدهاي به هنجار تلقي
ميشود.
3- طبق رويهاي غيرعلمي در دندانپزشكي ترميمي، با تأكيد صرف بر
آسيبشناسي درماني، بسياري از گروههاي بهداشتي و آموزشي،
مسئوليتهاي ناشي از آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي را از خود سلب
ميكنند. علاوه بر اين، عادت هميشگي مجزا كار كردن باعث ميشود كه
متوليان و تصميمگيرندگان سطوح مختلف، توجهي به آسيبشناسي بهداشتي
و آموزشي نشان ندهند.
4- اگرچه در آسيبشناسي درماني هم نگرش
تعاملي وجود دارد اما دامنه تحليلهاي تعاملي در آسيبشناسي بهداشتي
و آموزشي بيشتر است. در پديدههايي مانند حساسيت، پوسيدگي ثانويه و
نكروز پالپ متعاقب كاربرد كامپوزيت رزين، به طور معمول، اگر نگرشي
تعاملي هم وجود داشته باشد چند گروه مسئول شمرده ميشوند و البته،
هيچ گروهي هم به طور مشخصي مسئوليت كامل را متوجه خود نميداند. به
اين ترتيب، وقتي روشهاي تصحيح اشكالات كامپوزيت رزينها جواب
نميدهد، هر بخشي به نوعي سعي ميكند مسئوليت خود را انكار نموده و
يا كمرنگ نشان دهد و كاستيها را متوجه بقيه سازد. اما با نگرش
آسيبشناسي بهداشتي و آموزشي، نه ميتوان كلينيسينها را متهم نشان
داد و نه ميتوان خود را كنار كشيد؛ بلكه كل سيستم درماني و تك تك
گروهها مسئولند.
در آسيبشناسي درماني در دندانپزشكي ترميمي، هم دامنه تحليلهاي
تعاملي كوتاه است و هم تعاملها شكننده است. در مورد يك معضل
درماني (تغييرات ابعادي كامپوزيتها و پوسيدگي
ثانويه متعاقب آن)، دهها و شايد صدها بار بحث ميشود، چندين و چند
نوع طرح ارائه ميشود، اما هميشه به سر جاي اول باز ميگرديم. عجيب
آن كه، هيچ گاه سيستمِ درماني دندانپزشكي ترميمي از خود نميپرسد،
دليل اين آشفتگي و نابساماني چيست؟ چرا براي يك سوژه نه يك بار،
بلكه چند بار، كلي وقت و نيرو و هزينه صرف ميكنيم اما نه مشكل حل
ميشود و نه كسي مسئوليتي را بر عهده ميگيرد؟
بازگشت به صفحه مقالات
|
دریافت فایل مقاله با فرمت Doc
|